!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

...پیرمردی که ساکن اینجا بود،بار سفر بست ولی خب بعد یه مدت برگشت

!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

...پیرمردی که ساکن اینجا بود،بار سفر بست ولی خب بعد یه مدت برگشت

!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

دائما یکسان نباشد حال ما!
امیدوارم که اینجا و خاطراتش رو از یاد نبرید:)



شام آخر

يكشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۴۷ ب.ظ

به نام خدا

#مهدی_ذوالقدر

با بوسه و لبخند مخالف هستی
مجموعه محجوب لطائف هستی
یک خورده بگیر چادرت را شل تر
انگار که استاد معارف هستی
..............................................
روزی روزگاری و بعد از مدت ها به فست فودی رفتم و مهیا ی غذا خوردن شدم،تازگیه خوبی داشت برایم ناگهان دیدم که روی شیشه ی فست فود کاغذی زده شده.اشک شوق در چشمانم جمع شده بود.نه اشتباه نکنید خبری از پول یا طلای پیدا شده نبود تا بتوانم صاحبش بشوم.رو کاغذ با فونت ب نازنین با اندازه ی بیست و هشت و رنگ قرمز نوشته شده بود"وای فای فیری"
سریع گوشی ام را که از قضا جی ال ایکس بود و راحت از تو جیب در می آمد درآوردم و وای فای را روشن کردم اولش همه چیز خوب بود.بعد هم خوب بود.بعدش کم کم خسته شدم.ناگهان پیامی برایم آمد.با خود گفتم جووووون وصل شدیم.
پیام را باز کردم و محتوایش نزدیک بود سکته ام بدهد"از وای فای ما بیرون بکش با تشکر مدیریت فست فود"
...............................................
ذهن مشوش من منبع این داستان است
...............................................
پ.ن:این داستان از یک رویداد کاملا واقعی با انبوهی از تخیلات برای شما روایت شد.
پ.ن تر:از انجام این حرکات در خانه و بدون مربی مجرب خودداری کنید.
پ.ن ترتر:میگن ما تبلیغ جی ال ایکس کردیم،شما چی میگید؟!
پ.ن ترترتر:خوب الان یسری میان میگن چه ربطی به شما آخر داره این متن؟خوب رفته بودم که شام بخورم و از قضا اون آخرین شام فست فودیم بود.
پ.ن ترترترتر:یه حرفی که جدیدا میشنوم اینه که دست خودته.باباجان دست من نیست بگردید ببینید دست شما نیست؟واقعا مشکل شده بدون اون زندگی کردن.

پ.ن ترترترترتر:شما هم اگه دوس داشتین خاطرات باحالتون رو توی جاهای عمومی بگید.


پ.ن ترترترترترتر:تمام سعیم رو کردم که این متن #کاپی نباشه ولی مثل اینکه بازم #کاپی کردیم
پ.ن ترترترترترترتر:عاشق اون لحظه ای بودم که میگفت:شما کاپی میکنی عزیزم

  • ۹۵/۰۲/۰۵
  • ۵۶۵ نمایش
  • یه بنده خدایی

نظرات (۲)

با سلامـــــــ
خیلی خنده دار و با حال بود...
ولی منظور جمله ی اولتون رو متوجه نشدمــــــ
؟؟؟؟؟؟؟؟
چادرت را شل تر بگیر و ... ؟؟؟؟؟
پاسخ:
سلام ممنون
منظور از جمله ی اول کنایه به اینه که این خانوم خیلی سفت و سخت یک دیوار حائلی بین خودش و معشوق داره و معشوق میگه که بابا یکم با ما مهربون تر باش.
امیدوارم توضییحم مفید بوده باشه دندی
خخخخخخ
این که خوب بود...من رفتم فست فود سفارش دادم و گفتم میبرم...بعد موقع تحویل دیدم روی فاکتورش رمز وای فای رو هم زده بودن :|  واقعا چرا باید فرصت هارو به این راحتی از دست داد؟ چرااا :))

کاپی نکن خب :))
پاسخ:
اولا اره والا چرا باید این فرصت ها رو از دست بدیم



دوما اره والا نباید کاپی کنیم


سوما اره والا اره والا

خخخخخ
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی