!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

...پیرمردی که ساکن اینجا بود،بار سفر بست ولی خب بعد یه مدت برگشت

!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

...پیرمردی که ساکن اینجا بود،بار سفر بست ولی خب بعد یه مدت برگشت

!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

دائما یکسان نباشد حال ما!
امیدوارم که اینجا و خاطراتش رو از یاد نبرید:)



نامه ای به مسئولین،زلزله و دیگر هیچ!

سه شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۶، ۰۵:۳۷ ب.ظ

 

با عرض سلام خدمت مسئولان محترم کشور سربلندم ایران و حتی خود زلزله

 

من گل مرادِ خانی و دوستان ساکن یکی روستاهای آسیب دیده ی زلزله ی اخیر هستیم و هدف از نوشتن این نامه یک تشکر از زحمات شبانه روزی شماست.بالاخره بعد از گذشت چند ماه بر ما واجب است که خداقوتی به شما شیر مردان عرض نماییم.امیدواریم که این خسته نباشید.

 

*از موضوع بی خانه شدمان شروع میکنیم که فدای سرتان یک زلزله آمد و خانه هایمان خراب شد و سقفی نداشتیم ولی خب چرا نیمه ی خالی لیوان را ببینیم  ما در یک بازی دو گل خوردیم ولی خب سه گل هم زدیم که  میشود به اینکه از آن موقع همه زیر یک سقف خورده ایم و خوابیده ایم و اکسیژن مصرف کردیم و آن سقف آسمان دوار و خوشگل مملکتمان هست.تازه به یافته هایی هم دست باقتیم نظیر اینکه آسمان هم عین زمین گرد است! علاوه بر این با محیط دور اطرافمان نیز بسیار آشنا شدیم و به نوعی با طبیعتمان آشتی ای تاریخی کرده ایم!

 

*ما فکر میکردیم در جریان زلزله ما قشر ضعیف هستیم و ابتدا درخواست کمک داشتیم ولی خب اتفاقاتی رخ داد که دیدیم بدبخت تر از ما هم هست مثلا یکسری از اسباب و اثاثیه ی ما در همان ساعات اول از زیر آوار توسط برخی افراد نیازمندتر به کار گرفته شد یا مثلا یکی از کاروان های کمک به ما را سر راه دزدیدند و برندند برای مصرف شخصی.خلاصه خدا را شاکریم که توانستیم اسباب خیر شویم و به اقشار نیازمند کمکی کرده باشیم.

 

*درست است شاید شب ها کمی سرد باشد و برخی بخواهند غر بزنند که ای بابا سرد است و ممکن است یخ بزنیم ولی شما بد به دلتان راه ندهید.قطع به یقین میتوان گفت که این سرما در مقاوم کردن ما در برابر سختی ها مؤثر بوده است.اصلا خود کوین آقا اسپسی هم میگوید هر دردی که شما را نکشد قوی ترت میکند پس نگران این اخبار دروغی که میگویند چند نَفَر یخ زده اند دروغ محض است و ما قوی تر از گذشته برخواهیم گشت.

 

*یک تشکر هم باید بابت اینکه طی این زلزله از به کل هم ساختار جمعیتی شهرمان اصلاح شد و هم تراکم جمعیت در نقاط مختلف را مدیریت کرد بکنیم.اگر زلزله ای در کار نبود ما نمیدانستیم با این مشکلات چه کارهایی باید بکنیم!

 

*موضوع بعدی که اهالی بشدت از آن خوشحالند بی کاریشان و تعطیل شدن شهر است که این اتفاق باعث شده مردم بشدت وقت آزاد داشته باشند و با فراغ بال به کار های دیگرشان برسند.حتی اگر خدای نکرده یک وقت شهر به زندگی عادی خود برگشت کلی پست و کار برای مردم باقی مانده خالی خواهد شد.

 

*راستی این زلزله باعث شد تا خِیل عظیمی از دختران شهرمان که شوهر داشتند بی شوهر شوند و این خود باعث بالا رفتن میانگین ازدواج در بین مردم بشود که به نوبه ی خود خبری خوب برای کشور است.در شهر ما نه شوهر کم و نه دختر دم بخت!

 

*یکی از جنبه های خوب زلزله این است که آدم های قوی را از آدم های ضعیف جدا میکند.آدم های قوی آن هایی هستند که می مانند و می جنگندند و آدم های ضعیف آن هایی هستند که می روند و می بازنند.این زلزله باعث شد که اقویا بمانند و ضعفا بروند پی خودکشی بازی هایشان و چه بهتر که زمین خالی از ضعفا باشد.ما که نفهمیدیم آن ها چرا این کار را کردند و فهم این موضوع را به کارشناسان میسپاریم!

 

*یکی از نتایج این زلزله سر زدن شما مسئولین و سلبریتی های عزیز به شهرمان بود که خب خیلی ذوق کردیم از حضورتان.البته کم و کاستی هایی داشت این حرکت و به حق از سمت ما بود و ما شرمنده ایم که نتوانستیم میزبانان خوبی برای شما باشیم و اصول میهمان نوازی را به جا نیاوردیم.کاش این زلزله در عید می آمد که لااقل میتوانستیم با میوه و شیرینی و آجیل از شما پذیرایی کنیم.ببخشید اگر با حالی خوش با شما سلفی نگرفتیم یا مثلا وقتی به چادرمان سر زدید چادر خیس بود و نتوانستید بنشینید یا وقتی آمدید بالای سرِ ما بلند نشدیم.البته باید تشکر کنیم که شما همیشه با خوش رویی جواب بدخلقی های مارا دادید.عباس یکی از اهالی است که میگوید یک روز خیلی حالش بد بود و داشت گریه میکرد که یکی از مسئولین او را دیده و گفته

 

"قصه نخور عزیزم همه چی درست میشه"

 

عباس میگوید بعد از آن دیگر گریه نکرده و حالش بد نشده و همین یک جمله برای او کافی بوده تا به زندگی عادی اش برگردد.

 

موارد بسیار است و وقت کم همینجا نامه را پایان میدهیم که حوصله ی شما عزیزان نیز سر نرود.در پایان هم ما زیر این نامه را امضا میکنیم که نشان دهنده ی ارادت به شما باشد.

با عرض معذرت قربانعلی و یوسف خوراک ببر شده اند.

کرم الله و حجت هم در همان شب های اول یخ زدند.

غضنفر خیلی دوست در این مراسم شرکت بکند ولی خب درگیر شستشوی جاس پاها روی فرششان بود.جابر اصرار داشت که پارگرافی در این نامه نوشته شود در مورد وضعیت بهداشت منطقه که ما گفتیم ممکن است ناراحتتان کند و خودداری کردیم و او هم رفت خودکشی کرد.از اول میدانستیم که او انسان ضعیفی است!


پ.ن:این متن فقط یه شوخی کوچیک بودش ناموسا اگر کسی دید بهش برنخوره 

پ.ن بعدی:این نوشته یه پایان دیگه داشت(یه جمله ای توش بود )که به پیشنهاد یکی از دوستان حذف،تعویض وحتی کمی تعدیل شد!

پ.ن بععدی:خدایی دارید چه عکسایی میذارم برا مطالب :)))

پ.ن بعععدی:در حال آماده سازی برای یک دوره ی یه کوچولو پرکاری!انرژیم که افتاده بود با تشویقاتون برگشته سر جاش(البته فعلا با حال بیرونیم بعضی وقتا تناقض داره ;))

پ.ن بععععدی: صد و پنجاه و یک جان عزیز وقتی از تلگرام که میری اینجوری ناهناهنگی پیش میاد :)))))

  • ۹۶/۱۱/۰۳
  • ۳۳۹ نمایش
  • یه بنده خدایی

نظرات (۱)

  • یکــ دانشجو ـــ ایرانی تبار
  • آورین آورین

    پاسخ:
    خواهش خواهش خواهش
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی