!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

...پیرمردی که ساکن اینجا بود،بار سفر بست ولی خب بعد یه مدت برگشت

!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

...پیرمردی که ساکن اینجا بود،بار سفر بست ولی خب بعد یه مدت برگشت

!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

دائما یکسان نباشد حال ما!
امیدوارم که اینجا و خاطراتش رو از یاد نبرید:)



هیچوقت در حال زندگی نمی کنیم...یا در حال خاطره بازی گذشته هستیم یا تخیل آینده رو داریم!

خارج از این حتی نمیشه حال رو نشون داد :/

  • ۲ نظر
  • ۰۱ تیر ۹۸ ، ۱۷:۰۰
  • ۱۹۱ نمایش
  • یه بنده خدایی

افسردگی :/

۳۰
خرداد

حالِ من بعد از اینکه میبینم همسنام تو اینستاگرام کیلو کیلو فالوور دارن و دارن لایف استایل تبلیغ میکنن و پول به جیب میزنن :/

  • ۹ نظر
  • ۳۰ خرداد ۹۸ ، ۱۷:۵۰
  • ۲۷۶ نمایش
  • یه بنده خدایی

سوار آسانسور که شدم قبل از اینکه در بسته شه دختر همسایه خودشو رسوند...بعد از سلام و این ها وقتی دید به یه گوشه ای خیره شدم با تعجب پرسید طبقه سوم میرید دیگه؟!

اولش جا خوردم و نمیدونستم چی باید بگم...زبونم بند اومده بود...متوجه نگاه عجیبش به خودم شدم...هول شدم و گفتم:فرقی نمیکنه هر طبقه ای شد پیاده میشم.

لبنخدی زد و همون دکمه طبقه سوم رو زد.

  • ۹ نظر
  • ۲۸ خرداد ۹۸ ، ۱۷:۰۸
  • ۲۶۶ نمایش
  • یه بنده خدایی




  • ۷ نظر
  • ۲۶ خرداد ۹۸ ، ۱۷:۰۵
  • ۲۵۸ نمایش
  • یه بنده خدایی

وظیفه پایان عشق است یا عشق پایان وظیفه؟!

اثر تازه نیما جاویدی پیرو همین سوال میچرخد! سرگرد نعمت جاهد بعد از مدت ها تحمل سختی ها که در شخصیتش نمایان است حالا به نقطه ای از زندگی اش رسیده که میتواند به یاد سختی هایش لیوانی بنوشد...یک آخیش از ته دل بگوید...با آستین عرق هایش را خشک کند و خود را آماده شروع بخش جدیدی زندگی خود بکند. در همین زمان بزرگترین مانع برای رسیدن به هدفش سر راهش سبز میشود.مانعی که در صورت نگذشتن از آن شهرتش تخریب میشود و جاهد برای حل کردن آن دست به هرکاری میزند ولی چیزی در حساب آن غفلت میکند این است که مشکل همیشه یک قدم از او جلو تر است...

 سرخپوست فیلمی است که کارگردان در آن به دنبال رودست زدن به مخاطب نیست،داستان شخصیت ها پیچش آنچنانی ندارد،طعنه سیاسی نمیزند،فضای تلخ بر آن حاکم نیست،شاید دیالوگ های بزرگی هم نداشته باشد و جز یکی دو نفر تیم بازیگری بزرگی نداشته باشد ولی اثریست که شما را به کار میگیرد.پس از تماشای سرخپوست سه مرحله در ذهنمان شکل میگیرد.مرحله اول تحسین هاییست که درمورد اثر میکنیم...داستان،تدوین،زمان به اندازه،انتخاب خوب زمان روایت داستان،آهنگ سازی،تصویربرداری،کارگردانی و بازی خوب و متفاوت نوید محمد زاده تک تک آیتم هایی هستند که میشود بارها درموردشان در جمع دوستان صحبت کرد و از این صحبت لذت برد.مرحله دوم بعد از کمی حلاجی اثر مرحله پیدا کردن ریزه کاری ها و نقص های جزئی اثر است.معنای جمله بالا آن نیست که سرخپوست بعد از گذشت کمی زمان کارکردش را از دست میدهد،خیر،سرخپوست اگر این نقیصه ها را نداشت اثر بهتری میشد. نقص هایی مانند بازی کم کیفیت نابازیگرها،عدم پرداخت بیشتر به رابطه شخصیت ها و منطقی تر کردن پایان داستان،بازی بهتر پریناز ایزدیار،توجه بیشتر به منطق روایی که اگر در هر مورد تلاش بیشتری میشد قطعا با اثر تراز تری روبرو بودیم با اینهمه دیدن فیلم برایم احساس تماشای یک فیلم کلاسیک را داشت.

مرحله سوم جاییست بیرون از دنیای فیلم...جایی که بعد از دیدن این اثر در کنار متری شیش و نیم به سوال هایی نظیر اینکه چرا هومن بهمنش با آن دوربین خوب و فهیمش در جشنواره جدی گرفته نمیشود یا موسیقی اثر دیده نمیشود؟سوال مهم تر این است که چه اصراری وجود داشت تا تمام جوایز مهم فصل جوایز سینمای ایران را به یک فیلم خاص بدهند و اینگونه سر دو(یا شاید سه)اثر مهم جشنواره سال گذشته یا چند سال گذشته به این صورت کلاه برود.در کل باید گفت سرخپوست در کنار متری شیش و نیم فیلم هایی هستند که سینمای کشور را از لحاظ فنی و بصری چند سالی جلو بردند و حالا زمان دیدن سرخپوست است!

  • ۶ نظر
  • ۲۴ خرداد ۹۸ ، ۱۸:۳۵
  • ۲۲۱ نمایش
  • یه بنده خدایی

در روزگار قدیم وقتی مسئولین تصمیم گرفتند اتفاقی به نام "فرجه" را ایجاد کنند قطعا در فکرشان دو هدف وجود داشته که اولی آماده شدن فضای امتحانات در دانشگاه و دومی دادن زمانی برای جمع بندی دروس مورد امتحان توسط ما دانشجویان.حالا با محقق شدن اولی که کاری نداریم ولی اگر کلاهمان را در مورد دومی قاضی کنیم میبینیم که قبل از رسیدن به فرجه به کلاس ها  به بهانه اینکه وقت بیشتری برای جمع بندی دروس داشته باشیم پایان میابند.

حالا این زمان صرف چه خواهد شد؟قطعا صرف درس نخواندن نخواهد شد...این زمان صرف بروز توانایی های ناشناخته خود در زمینه هایی که اصلا فکرش را نمیکردیم میشود.فرجه میتواند همه ی دانشجویان و حتی گوشه گیرترین هاشان را هم به سمت معاشرت با دیگران،سفر به مکان های دیگر،مرور کل هنر تاریخ دنیا و پرداختن به اموری که در حالت معمول اصلا به آن ها پرداخته نمیشود سوق دهد.

البته این درس نخواندن هم ارادیست و هم غیر ارادی یعنی ما با آگاهی به اینکه اگر درس نخوانیم شب امتحان به مرز پارگ... میرسیم و یا شاید آن را هم رد کنیم درس نمیخوانیم و از آن طرف هم شده وقت هایی که خواستیم درس بخوانیم ولی...

این حرص به درس نخواند و تفریح و وقت تلف کردن گاهی در ما به نقطه ای میرسد و با انجام عملی برگ های عالم را می ریزانیم...در عکس زیر جدیدترین فعالیت من در یکی از روزهای فرجه را مشاهده میکنید.جایی که از فرط بیکاری نشستم به محاسبه اینکه با چه فایل ها و در چه سایزهایی میتوانم یک فلش هشت گیگا بایتی رو چطور پر کنم که حتس یک بایت هم خالی نماند!

پ.ن:اکر بدانید که چه وقت های و منابعی صرف این کار شد مختان سوت میکشد الکی مثلا😁

پ.ن:پیش به سوی کارای جدید تر 😁😁😁😁

  • ۲ نظر
  • ۲۲ خرداد ۹۸ ، ۲۳:۳۰
  • ۲۷۴ نمایش
  • یه بنده خدایی

اگه میخوای توی عکسای دونفرمون یه حداقل مویی داشتم باشم همین الانا وقتشه که دیگه بیای 😁😁

  • ۱۴ نظر
  • ۲۰ خرداد ۹۸ ، ۱۹:۴۰
  • ۳۳۷ نمایش
  • یه بنده خدایی




راشتس دوست داشتید و یه نگاهی به این پس جناب پژوهشگر بندازید :)

  • ۷ نظر
  • ۱۸ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۱۱
  • ۱۹۵ نمایش
  • یه بنده خدایی

متاسفانه با تموم شدن ماه رمضون دیگه دختر همسایه با اون چادر گُل گُلیش برامون آش نذریِ دم افطار نمیاره :(




  • ۶ نظر
  • ۱۶ خرداد ۹۸ ، ۲۲:۰۴
  • ۳۲۳ نمایش
  • یه بنده خدایی

 

 

پ.ن : با گذاشتن دو پست در یک روز برای اولین بار در عمرم(اگر اشتباه نکنم) شدت تعهد خودم به اینجا رو به رخ کشیدم :)

  • ۶ نظر
  • ۱۵ خرداد ۹۸ ، ۱۷:۳۳
  • ۲۵۲ نمایش
  • یه بنده خدایی