!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

...پیرمردی که ساکن اینجا بود،بار سفر بست ولی خب بعد یه مدت برگشت

!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

...پیرمردی که ساکن اینجا بود،بار سفر بست ولی خب بعد یه مدت برگشت

!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

دائما یکسان نباشد حال ما!
امیدوارم که اینجا و خاطراتش رو از یاد نبرید:)



 

 

  • ۱۶ نظر
  • ۱۱ آذر ۹۸ ، ۲۲:۰۰
  • ۲۳۰ نمایش
  • یه بنده خدایی

پسرک بعد روزها پول هایش را جمع کرده بود و میخواست دو راکت بدمینتون بگیرد تا در یک روز تعطیل با دوستش در پارکی بازی کند ولی پدر دوستش حتی روزهای تعطیل هم مجبور بود به سرکار برود تا پولی برای گذران زندگی داشته باشند...اینگونه شد که پسرک در دنیای کوچک خود به این فکر افتاد که پول هایش را به دوستش بدهد تا او آن ها را به پدرش بدهد که در عوض او پسر خود را برای بازی با دوستش در روز تعطیل به پارکی ببرد!

  • ۶ نظر
  • ۱۰ آذر ۹۸ ، ۱۷:۴۴
  • ۱۹۲ نمایش
  • یه بنده خدایی

  • ۳ نظر
  • ۰۸ آذر ۹۸ ، ۱۳:۱۵
  • ۲۱۷ نمایش
  • یه بنده خدایی

مود ۱۴

۰۷
آذر

و سرابی که مرا برد به این دِیر خراب...

  • ۶ نظر
  • ۰۷ آذر ۹۸ ، ۰۱:۰۵
  • ۲۲۳ نمایش
  • یه بنده خدایی

 

 

  • ۷ نظر
  • ۰۲ آذر ۹۸ ، ۱۹:۵۷
  • ۲۳۲ نمایش
  • یه بنده خدایی

مود ۱۳

۰۱
آذر

غرق در رویا،فارغ از واقعیت

  • ۶ نظر
  • ۰۱ آذر ۹۸ ، ۲۰:۲۸
  • ۲۸۹ نمایش
  • یه بنده خدایی

از بالای پل!

۲۹
آبان

پسرک بالای میله های حفاظ پلی در حالی که پاهایش را در هوا تکان میداد نشسته بود و مشغول تماشای ماشین هایی که از زیرش رد میشدند بود...شاید در دنیای کوچک خود زیاد ماشین باز نبود و مدل آن ها را نمیدانست ولی با خود میگفت شاید روزی یکی از این ماشین ها را خریدم...برخی از مردمی که از زیر پل حرکت میکردند با دست او را بهم نشان میدادند و تاسف میخوردند ولی او غرق در رویا در حال فکر به آینده بود که به ناگاه دید چراغ راهنمایی و رانندگی قرمز شده...سریع پایین آمد و دستمال و شیشه پاک کن خود را به کار گرفت!

  • ۸ نظر
  • ۲۹ آبان ۹۸ ، ۲۰:۱۹
  • ۲۰۹ نمایش
  • یه بنده خدایی

 

 

  • ۴ نظر
  • ۲۷ آبان ۹۸ ، ۰۰:۰۹
  • ۲۸۴ نمایش
  • یه بنده خدایی

باز آی دلبرا که دلم بی قرار توست :)

  • ۱۵ نظر
  • ۲۴ آبان ۹۸ ، ۲۲:۲۳
  • ۲۸۹ نمایش
  • یه بنده خدایی

مادرم نشسته بود با جلاسنج داشت وسایل فلزی ای که کمی کدر شدنو تمیز میکرد...وقتی نتیجه رو دیدم با خودم گفتم یعنی میشه یه روزی تکنولوژی یا چیزای دیگه ای بتونن کدری ما آدم ها رو هم تمیز کنن؟!

  • ۸ نظر
  • ۲۲ آبان ۹۸ ، ۱۶:۲۰
  • ۱۶۸ نمایش
  • یه بنده خدایی