!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

...پیرمردی که ساکن اینجا بود،بار سفر بست ولی خب بعد یه مدت برگشت

!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

...پیرمردی که ساکن اینجا بود،بار سفر بست ولی خب بعد یه مدت برگشت

!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

دائما یکسان نباشد حال ما!
امیدوارم که اینجا و خاطراتش رو از یاد نبرید:)



۱۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است


جدا به نظرتون عشق اتفاق میوفته یا قسمت میشه؟!

عکس هم که طبق معمول...

  • ۲۱ نظر
  • ۲۹ بهمن ۹۷ ، ۲۰:۲۵
  • ۴۰۲ نمایش
  • یه بنده خدایی
عنوان رو یه چیز زدم بلکم جذبتون کنه :) ولی چیز زیادی نمیخوام بگم غیر از دو گزاره و یک نتیجه:
اول: هرو وقت مطلب بلندی میذارم که از نظرم خوبه و وقت گذاشتم سر نوشتنشون یسریتون به اصطلاح آنفالو میکنید که نمیدونم چرا :/
دوم: هرو وقت مطلب بلندی میذارم که از نظرم خوبه و وقت گذاشتم سر نوشتنشون اکثرتون نمیخونید و رد میشید :(
پس: شما نه حوصله دیدن این نوشته ها و نه خوندن این نوشته هارو دارید و این کمی تامل برانگیزه! :0
  • ۷ نظر
  • ۲۷ بهمن ۹۷ ، ۱۸:۳۶
  • ۳۵۴ نمایش
  • یه بنده خدایی

بالاخره قسمت شد تا فیلم#محمد_رسول_الله ساخته ی #مجید_مجیدی که قرار بود از بزرگترین ساخته های سینمای ایران باشد را ببینم.

اگرچه در #اخلاص و #اخلاق #کارگردان شکی نیست و امیدوارم سازنده مشمول رحمت و محبت روز افزون #پیامبر_عظیم_الشان قرار بگیرد و این اثر برایش #باقیات_الصالحات باشد ولی این فیلم مشکلات اساسی ای دارد که به غیر از میزان هزینه ساخت فیلم چیز دیگری از آن بزرگ نیست.

فیلمنامه ی پرحفره و اشکال داری که خیلی جاها جای اینکه جوابگو باشد سوال و شبهه ایجاد میکند،فیلمبردار مثلا اسکاری که با توجه به اینکه عقبه ای از اسلام ندارد و نمیتواند با اصل اثر ارتباط برقرار بکند،موسیقی متنی که اسلامی نیست ولی شاید بشود گفت تمام غربی نیز نیست،میزانسن های غلط و اشتباه و از همه مهم تر نگاه فیلمساز به اثر و شخصیت پردازی شخصیتی که قرار است فقط و فقط#محمد_رسول_الله باشد نه کس دیگر مشکلاتی هستند که به اثر صدمات جدی ای وارد میکنند.

فیلمساز با توجه به عقبه ذهنی مخاطب ایرانی دست از شخصیت پردازی برمیدارد و این حرکت خود باعث میشود دو اشکال بوجود بیاید:اولی اینکه این شخصیت برای ببیننده ی خارجی تداعی کننده پیامبر اسلام نیست و در قواره یک اثر و قهرمان هالیوودی و هر اسمی میتواند نمایان شود و دومی برای مخاطب داخلی که یک تپه از سوال و شبهه ایجاد میکند.این عدم شخصیت پردازی و مشخص ننمودن سوژه اصلی به این امر منتهی میشود که تصویر در ایجاد احساس و تاثیرگذاری الکن است و سکانس هایی که برای نشان دادن معجزات پیامبر هستند فقط یک تاثیر پایین و گذرا آن هم بواسطه اینکه ما میدانیم این شخص پیامبر است میگذارند.

در مشاهده سکانس های کلیسا و آخر فیلم جدا از اینکه فیلمساز جغرافیا نمیدهد و فقط به یک کد یک کلمه ای "غدیر" بسنده میکند میتوان بیان کرد که نورپردازی و تصویر برداری و زاویه دوربین به شکلی صورت میگیرد که بیشتر گویا فیلمساز (و شاید تحت تاثیر فیلمبردار)دارد نمونه برداری ای از نقاشی ها و تصویر سازی های غربی و مسیحی که برای نشان دادن #حضرت_مسیح استفاده میشود میپردازد تا یک تصویر اسلامی

#مجیدی سعی کرده که روایتی #شاعرانه بسازد ولی این روایت اشکالاتی اساسی دارد که باعث میشود اثرش عقب تر از فیلم #محمد_رسول_اللهساخته #مصطفی_عقاد بایستد و آن فیلم با اینکه قدیمی تر است جلوتر در این صف بایستد.

خلاصه درکنار تمجید هایی که از #مجیدی به خاطر داشتن دغدغه و فکر برای ساختن اثری برای نشان دادن چهره ای رحمانی از حضرت محمد (ص) میشود باید اشکالات فراوان اثر را هم گوش زد کرد که در آثار بعدی اصلاح بشود.

  • ۰ نظر
  • ۲۶ بهمن ۹۷ ، ۱۷:۵۸
  • ۳۳۸ نمایش
  • یه بنده خدایی

با اینکه از اینکار خوشم نمیاد ولی با کمی تفاوت  هَپی مَپی 


  • ۴ نظر
  • ۲۵ بهمن ۹۷ ، ۱۲:۲۰
  • ۲۳۹ نمایش
  • یه بنده خدایی

 


 

  • ۴ نظر
  • ۲۴ بهمن ۹۷ ، ۱۶:۱۶
  • ۲۹۲ نمایش
  • یه بنده خدایی

مود ٨

۲۲
بهمن

دیگران چون بروند از نظر از دل بروند

تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

  • ۷ نظر
  • ۲۲ بهمن ۹۷ ، ۲۳:۴۷
  • ۳۰۹ نمایش
  • یه بنده خدایی

پدرت در خیابان ها انقلاب کرد و تو در دلم

ولی با غیبتت کم کم رژیم حاکم بر دلم دارد عوض میشود!

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پ.ن: به نظرتون این یکی  ایییییییییییییییش داره ؟! :(

  • ۱۰ نظر
  • ۲۲ بهمن ۹۷ ، ۰۰:۱۴
  • ۲۳۴ نمایش
  • یه بنده خدایی

مود ٧

۲۰
بهمن
من چرا دل به تو دادم که دلم می شکنی
یا چه کردم که نگه باز به من می نکنی
  • ۵ نظر
  • ۲۰ بهمن ۹۷ ، ۱۹:۲۰
  • ۳۲۹ نمایش
  • یه بنده خدایی

یکی از سنگین ترین مضامینی که در موزیکی شنیدم به عبارت زیر بود:

"چی شد؟! تا حرف از صداقت شد ، صدا ، قطع شد؟!"

  • ۰ نظر
  • ۱۶ بهمن ۹۷ ، ۱۳:۵۶
  • ۲۴۲ نمایش
  • یه بنده خدایی

به نام خدا

یکی از نیاز های اساسی انسان ها نیاز به دیده شدن و کسب موفقیت است که امروزه در مباحث روانشناختی اعتبار 

بالایی پیدا کرده است. این فرایند از گذشته ها وجود داشته و انسان های گذشته هم نیازمند دیده شدن و کسب محبوبیت بودند ولی با توجه به سادگی گذشته نسبت به حال راه حل ها نیز سادتر بوده اند. 

گاه این نیاز از طریق رهبری کشور و ارتشی برای حمله به یک کشور دیگر یا حکمرانی های عجیب بر سرزمین ها برطرف میشد یا گاهی هم با اظهار نظر های مختلف. به هرحال شاید بتوان گفت این افراد بر تاریخ بشر تاثیر داشته و سیر آن را مشخص کرده اند البته نمیخواهم بگویم که در مقابل نظریه ای که میگوید تاریخ فرای کنش های انسان هاست ایستاده ام. 

خیلی ریز از کنار این قضیه میگذرم و به بحث اصلی که به تحلیل راهکار های افراد و دسته بندی آن ها برای کسب محبوبیت میپردازم. 

ابتدا باید قبول کنیم که دوران فعلی از لحاظ پیچیدگی و ظهور تکنولوژی باعث شده که راهکار های قبلی دیگر کاربرد های قبلی را نداشته باشند و به همین دلیل افراد مجبور شده اند به راه ها و شکل های متفاوتی دست بزنند که در زیر به چندی از آن ها اشاره خواهم کرد:


 

1)      پسر نباشید:

گرگ بیابان باشید و روزها شکم خود را سیر نکنید ولی پسرمعمولی نباشید! زیرا زمانی که پسر باشید حتی اگر بر 4 زبان غیر از زبان مادری مسلط باشید و در یک آن با دست چپ خود شاهکاری هایی مانند مونالیزا یا جیغ را بکشید و با دست راست غزلیات حافظ و سعدی را خوشنویسی کنید باز هم دسته ای میروند سراغ آن وزغی که نتیجه ی مرحله یک چهارم نهایی بین دو تیم آفریقایی در جام ملت های آفریقا درست حدث زده.


2)      پسرهایی در تم های غیرمعمولی باشید:

اگر ناچارا پسر شدید که مثلا مانند محسن خانِ چاووشی یکی دیگر را آرزو کنید بعد از تشکر از پدر و مادر خود 

و با گفتن این جمله که "جنسیت مهم نیست و سلامتی مهمه" به خود روحیه بدهید.

 احتمالا بعد از این جمله، جمله ای بازدارنده از طرف ذهن به سمتتان مخابره میشود که دیگر جرات نکنید این فکر را دوباره بکنید و از آن پس سعی کنید در یکی از 3 تم زیر خود را قرار دهید:

الف) پسر های تم فلسفی:

این دسته همه چیز را از دریچه فلسفه و انتزاعیات میبینند. موهای بلند و عینک های گرد و پوتین پوش 

و  گاهی اوقات مشغول گوش دادن به "بیتلز" هستند. 

معمولا کمی فقط کمی خود برتربین هستند و البته کمی هم پوچ گرا. پیوند ظریفی با سینمای روشنفکری غرب و فیلم های کالت سینمای ایران دارند و معمولا به 3 دسته طرفداران نولان ، طرفداران لینچ و طرفداران سینمای اروپای شرق تقسیم میشوند.

 از آن گذشته آن ها چیزهایی میگویند که غیر همفکران خود متوجه آن ها نمیشوند. اینها فلسفه را هم به بازی میگیرند و با آن مانند موم در دست خود برخورد میکنند به طوری که فلسفه خود دچار یاس فلسفی میشود با خود میگوید "غلط کردم را برای همین روز ها گذاشته اند" ولی متاسفانه در مرام این دسته برگشتی وجود ندارد. 

ب) پسر های تم savage:

فقط کافیست که یک مقدار تتو های مختلف و رنگی در جاهایی که عقل جن هم نمیرسد داشته باشید و 

زیادی بد دهن باشید در کنار این از باید عکس های خود را با افکت سیاه و سفید و با کنتراست تصویر بالایی بگیرید.

البته در مراحل بالا ی savage چند عمل دیگر هم باید داشته باشند که از آن ها مثل کشیدن سیگار،کپشن 

های شاخ مجازی،عکس گرفتن با انواع نوشابه های خارجی و تکان دادن دوربین در حین شات زدن دوربین برای

 به رخ کشیدن نوعی اکسپرسیونیسم ناخود آگاه و هشتگ savage در کنار آن میتوان اشاره کرد.

پ) پسر های تم بیرون از خانه:

از لحاظ پوشش کمی شبیه پسران تم savage هستند ولی کهنه پوش و تاناکورایی پوش تر. شاید بتوان گفت

 اینها ابتدا زیرمجموعه دسته ی قبلی بوده اند ولی پسران تم savage هرچه باشند برای یک بشقاب قرمه سبزی پخت مادرجان به خانه بر میگردند ولی پسران تم بیرون از خانه سعی میکنند بیشترین ساعات را در خارج از خانه باشند و شب را در هرجایی که شد صبح کنند و زمان برگشت آن ها به خانه مشخص نیست البته برخی شایعات مدت زمان دوری آن ها از محیط خانواده را مرتبط با میزان پول توجیبی های بی حساب آن ها میداند.

 

3)      آدم های خوبی نباشید:

اگر آدم های خوبی باشید و توان برپایی و کنار آمدن با جنجال ها و موج سواری بر آن ها نباشید فضای مجازی و 

جامعه افراد محبوب معصومیت شما را جریحه دار میکند و پارچه ی یکدست صاف و ساده و سفید شما را آنچنان روغی (بر وزن آنچنان رونقی) و چرکین میکند که دیگر هیچ سپیدشویی نمیتواند این ننگ را برطرف بکند.

4)      مدت زمان فعالیت خود را در بخش ها بدانید:

ابتدا به محیط هایی برای کار رجوع کنید که خانومی در آن گروه نباشد. به این طریق شما برای مدتی هرچند 

کوتاه داری شغلی خواهید بود که میتوانید کمی به زندگی خود سر و سامان بدهید ولی فقط برای مدتی، زیرا با اینکه شما مورد آماج تعاریف و قربان صدقه های رئیس خود هستید ولی عملا نقش یک صندلی گرم کن را دارید تا زمانی که آن خانوم محترم که دارای روابط عمومی بالا ، قد و وزن مناسب و ترجیحا مجرد است وارد آن بخش بشود تا شما تمام کارهای کرده ی خود را به او تحویل بدهید و بعدش  داشته هایتان را در یک کارتون موزی که برای تهیه ی آن هم پول داده اید بریزید و در طی مسیر آسانسور از طبقه محل کار قدیم تا پارکینگ اپلیکیشن "اسنپ مخصوص رانندگان" را به آخرین ورژن موجود آپدیت کنید.

5)      به نقاطی بپردازید که دیگران برای پرداختن به آن حیا کنند:

البته این موضوع با یک پیش شرط همراه است و آن این است که باید با خودت مشخص کنی چرا و تا کجا

 حاضری به چه قیمیتی پیش بروی؟!

آنوقت با یک دست کلاه گیس،روسری،شلوار و لباس های عجیب و ترکیبی های پرو مختلف در سطح اجتماع به آن نقاط میپردازید که در نهایت میتوانید یک تبلیغ چرب و تپل از اکستنشن فلانی بگیرید.

6)      دختر بودن در عین کاربری های گوناگون:

برخی فکر میکنند که فقط دختر بودن برای کسب محبوبیت کافی است ولی این مرحله فقط تا حد های اولیه

 جوابگو است و برای طی کردن پله های ترقی باید حرکت هایی در جهت ساختن شخصیت های محبوب بکنید که این شخصیت ها خود به چند دسته تقسیم میشوند که عبارتند از:

*تذکر: از پرداختن به دختران دارای روابط عمومی بالا،ترجیحا مجرد و دارای قد و وزن مناسب به علت مشخص 

بودن حداقل ها و همچنین دوری از حاشیه ها خود داری میکنم.*

الف) دختر های روزمره نویس:

این دسته از دختران از لحظه ای که چشمان خود را باز میکنند تا لحظه ای که میخوابند هر لحظه و واقعه ای را 

دارای اهمیت برای نوشتن میدانند و علاقه دارند خوانندگانشان را در جریان تک تک شات ها و پلان های زندگی شان قرار دهند به طوری که انگاری ما نمیدانیم انسان در طول روز چه کارهایی نظیر غذا خوردن یا حرف زدن میکند :(

ب) دختر های بد دهن و بی اعصاب:

این دسته کلا شاکی و بی اخلاق و بد دهن هستند و همیشه یک قبضه کلت به پای چپ خود البته وقتی چپ دست باشند به پای راست بسته اند و در لحظه وقوع اتفاق ابتدا شرف طرف یا قضیه مقابل را با الفاظی که گاهی خود هم از آن ها محرومند میبرند و بع از نیمه جان شدن طرف مقابل یک خشاب 12 تایی را فقط در صورت او خالی میکنند. از بنیان گذاران این دسته میتوان به فاطی کوماندو ، اقدس آپاچی و ناتاشا اشاره کرد که آخر هم مشخش نشد که چند نسل را نابود کردند و عاقبتشان چه شد.

پ) دختر های روزمره نویس بد دهن:

از اشتراک دو دسته ی قبلی تشکیل میشوند یعنی روزمره نویسی را از دسته ی اول و بددهنی را از دسته ی دوم به ارث برده اند. به طرزی که وقایع روزمره را با رکیک ترین الفاظ و ظاهر عریان واقعیت گزارش میکنند و معمولا  جمله بالای صفحه مجازیشان با این مضمون است که:"اگه تو واقعی میشناسی نخون" یا "اگه تو واقعی منو میشناسی اینجا بلاک کن منو"


ت) دختر های افسرده:

این دسته اساسا تا آخر افسردگی رفته اند و بالاتر از سیاهی را دیده اند و وقتی دست به قلم میشوند از سنگ و صخره هم اشک در می آید و دلشان برای او کباب میشود. ولی آن ها این مرحله را آخرین مکان نمیدانند و در پی این هستند که امتیاز این مرحله را در افسردگی کسب کنند و به مرحله بعدی که تا به حال میزبان کسی نبوده وارد شوند و ولی دریغ از اینکه با این حرکت هر روز افسرده تر از دیروز میشوند و بعد از تثبیت دنبال مرحله ی بعدی هستند که این خود یک تسلسل است و پایانی ندارد مگر پایان خود دختر را.

ج) دختر های شکست عشقی خورده:

از دسته ی دختران افسرده مشتق شده اند. با توجه به زیاد شدن آن ها در دوره های جدید به عنوان یک طبقه ی مستقل اعلام وجود کرده. در نظر آن ها همه چیز از آفتاب و باران گرفته تا قار قار های کلاغ روی آن درخت در پرسپکتیو خیابان رو به رویی (معمولا خیابان ولیعصر) یادآوری ای از دوران عاشقی است و احساس میکنند با نوشتن این دردها میتوانند طعم زخمی که با فشار دادنش  کیف میدهد را بچشند!

چ) دختر های عکاس معاب و لباس رنگی:

برای اینکه جز این دسته باشید کافی است یک دوربین عکاسی را از بند به شانه خود بی اندازید و یک عالمه لباس رنگی و جوراب های رنگین کمانی یا رنگی راه راه بلند با کفش های رنگ جیغ بپوشید و عکس هایی از طبعیت بگیرید که البته باید خودتان در مرکز تصویر قرار داشته باشد با حالت هایی نظیر: از گردن به پایین با حرکات میختلف پا ، سر به پایین با عینک دودی داشتن ، نگاهی به درون یک دوست دیگر با یک لبخند که مرز بین خنده ی عاشقانه و عارفانه است یا عکس هایی که مثلا حواستان نیست و یکی از دوستانتان با شیطنت از شما گرفته است. نکته ی مهم وجود یک دستیار کمکی برای تهیه این جور تصاویر است که میتوانید نوبتی با دوستان خود نقش دستیار کمکی و منشی صحنه را برای هم ایفا کنید.

ح) دختر های عاشق پیشه:

اینها خودشان دو دسته میشنوند: دسته ی اول دخترانی که منتظر افتادن عشق هستند که معمولا کپشن های عاشقانه را با عکس هایی خوش رنگ به اشتراک میگذارند. ولی بحث ما دسته ی دوم هستند یعنی دخترانی که عشقشان افتاده است.

دخترانی که به تازگی وارد یک فاز عاشقی شده اند و به اصطلاح معروف که عشق باید اتفاق بیوفتد عشقشان افتاده و حالا یک دل که نه صد دل گرو پسرکی داده اند که دوست های دختر خانوم نمی خواهند سر به تنش باشد. چرا؟ چون با وجود پسرک دیگر جمع دختر ها جمع نیست تا با کنار هم قرار دادن پاهایشان یک ستاره 8 وجهی بسازند و عکس بگیرند یا دست هایشان را به صورت 8 های پیوسته به هم متصل بکنند. این دخترها حالا دیگر سوژه عکس ها و پست هایشان عوض شده و با توجه به جاذبه عشق حرف های معمولی طرف مقابل را هم به صورت زیبا ترین حرف های عاشقانه میشوند و اشتباهات آن ها را هم به سادگی میبخشند و به آن ها محبت میکنند.

خ) دختر های نئوحزب الهی:

با سرعت پیشرفت های روزمره علم تعداد آن ها هم در حال افزایش است. این افراد به لحاظ ایده ائولوژی از دست راستی ها حساب میشوند و از انفعال سران  دسته راستی و عدم استفاده ی آن ها از قابلیت های فضای مجازی و خالی بودن جبهه ی خودی ناراضی اند و خود وارد صحنه شده اند تا سکان کار را در دست بگیرند و دشمنان را از نقاط قرمز به عقب برانند. آن ها با انتشار عکس هایی از میدان تیر رفتن یا فلو فکوس و تغییر سوژه و ابژه و پوشاندن چهره یا متن های محبت آمیز نسبت به افرادی که به عنوان رهبران خود قبول دارند سعی در برهم زدن محاسباتی که قبل از حضور آن ها وجود داشته دارند.

د) دختر های ضریب هوشی کم:

در این حالت دختر ها با طرح سوال هایی عجیب و غریب و... (از نوشتن باقی این متن معذوریم)

خلاصه که برای کسب محبوبیت چه در مجازی و چه در حقیقی اگر تا صبح هم بگوییم راهکار موجود است و میتوان در موردشان حرف زد ولی از آنجا که نگارنده این متن جدیدا کمی به قاعده "اثر پروانه ای" فکر میکند و این مسئله فکرش را مشغول کرده در پی این است که بگوید هرکدام از این راه ها و انتخاب ها مجموعه گسترده ای از اتفاقات و انتخابات مختلف در شرایط مختلف را بوجود می آورد که این خود باعث میشود به این فکر کرد آیا این انتخاب و پیامدهایش برای ما ارزشش را داشت که از مسیری که واقعا رشد ما در آن بوده دور شویم؟!


پ.ن: تمام متن بالا به نوعی شوخی و نقد هستن و امیدوارم کسی فک نکنه منظور بخش هایی از متن به خودشه و 

ناراحت بشه


پ.ن: اگر دوس داشتید میتونید خصوصی نظر بدید و در مورد این نوشته حرفتون رو بزنید! 


پ.ن: امیدوارم شما هم مث من عکس ها و کنار متن دوست داشته باشد


پ.ن: از بین کسانی که این وبلاگ رو بین دوستانشون تبلیغ کنن به 3 نفر به قید قرعه 3 عدد شلکلات های کاکائویی اهدا میشود


پ.ن: احساس میکنم این وبلاگ هم داره کالت میشه یجورایی!


خوش باشید


  • ۰ نظر
  • ۱۵ بهمن ۹۷ ، ۱۷:۱۵
  • ۲۷۷ نمایش
  • یه بنده خدایی