!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

...پیرمردی که ساکن اینجا بود،بار سفر بست ولی خب بعد یه مدت برگشت

!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

...پیرمردی که ساکن اینجا بود،بار سفر بست ولی خب بعد یه مدت برگشت

!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

دائما یکسان نباشد حال ما!
امیدوارم که اینجا و خاطراتش رو از یاد نبرید:)



۳ مطلب با موضوع «مجموعه ها :: مجموعه نامه ها» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب آقای دکتر روحانی سلام علیکم.

طبق سنتی که از پارسال شروع شد تصمیم گرفتیم که امسال نیز یک نامه برایتان بنویسیم و از آنجا که شاهد آخرین نفس های سال 96 هستیم بهترین زمان برای نشر آن همین امروز است. ولی قبل از هرچیزی خدمت رئیس دولت تدبیر و امید باید بگویم که اتفاقات یک سال اخیر بقدری تلخ بوده که کمی الفاظ تدبیر و امید را از گذاره ی دولتتان گرفته است.اگر به سال 96 نگاهی بیاندازیم میبینیم که خالی از اتفاقات جنجالی نیست ولی بنده برای شروع نامه ی خود از آنجایی مینویسم که شما عزمتان را جزم کردید تا در انتخابات دوره ی 12 ریاست جمهوری پیروز شوید.یادمان نمیرود که هروز در نقطه ای از کشورمان چندین طرح عمرانی افتتاح میشد و افراد حاضر در آن جلسات وعدههای شما را با اشتیاق تمام میشنیدند.انتخابات 1396 برگذار شد و جنابعالی در یکی از بی رقیب ترین انتخابات های این تاریخ 40 ساله ی نظام با یک رای چند میلیونی پیروز شدید.ولی دیری نپایید که آن جناب روحانی فعال جای خود را با یک جناب روحانی کمی غیرفعال عوض کرد و اینجا بود که بنده تئوری ای را که به ذهنم رسید در اینجا مطرح میکنم که شما آن جناب آقای روحانی فعال نبوده و نیستید بلکه ایشان جناب آقای روحانی فعال از دنیای موازی ما بودند و فقط برای چند صباح تبلیغات و افتتاح طرح ها به دنیای ما آمده بودند و پس از پیروزی در انتخابات عنان کار را به خودتان سپردند و به دنیای خودشان رفتند.از آنجا که نقدی به جناب روحانی اول از دنیای موازی وجود ندارد نقد هایمان را به شما که وعده هایی توسط آن جناب روحانی داده شد و شما به آن ها عمل نکردید میکنیم تا شاید اوضاعمان کمی بهتر بشود.

وعده ی شماره 1:وزیر زن

یادمان نمیرود که شما این وعده را دادید و گزاف نیست اگر بگوییم بخش اعظمی از رای بانوان سرزمینمان برای این با نام حسن روحانی در صندوق ریخته شد که انتظار داشتن سهم و نقش بیشتری در تصمیمات مدیریتی کشورشان داشتند و این امید شاید تا لحظه ی ارائه ی لیست وزرای جنابعالی وجود داشت که آن امید جایش را به یاس داد.

وعده ی شماره 2:پایین آوردن سن وزرای کابینه ی دولت 12 نسبت به دولت 11

این وعده برای این داده شد تا به نوعی پویایی بیشتری در هیئت دولت دیده شود.تا آنکه دیگر شاهداین صحنه نباشیم که یکی از پشت سری های وزیر حرف هایش را به او یادآوری بکند و هم این که این عزیزان وقت آزاد خود را به دیدن خوانواده و نوه های خود صرف بکنند ولی شما در یک حرکت که بدون شک نام آن را فقط میشود یک حرکت جناب آقای روحانی وار نتنها سن کابینه را پایین نیاوردید بلکه با وجود داستن یک وزیر زیر 40 سال میانگین سنی کابینه را 2 سال افزایش دادید.

وعده ی شماره 3:رفع تحریم ها و پایان ایران هراسی

با اطمینان باید گفت که بدنه ی عظیم رای دهندگان به شما هدفشان همین برداشتن تحریم ها و پایان به ایران هراسی بوده است.ولی اگر حافظه ام یاری بکند شما در شب توافق لوزان گفتید: که تمام تحریم ها ی هسته ای،مالی و بانکی،موشکی و... برداشته خواهد شد ولی بعد از دوسال درست در آخرین سخنانتان در آخرین مناظره و در مقابل میلیون ها ببیننده فرمودید که: تحریم های هسته ای را برداشتم و اگر به من رای بدهید تحریم های دیگر را هم برخواهم داشت.حالا نمیدانم که چرا مردم متوجه این صحبت شما نشدند شاید خیریتی در آن بوده و شاید هم دستی پشت آن.ظاهرا این نکته تنها آنتی سنتزی است که میشود وجود یک دکتر روحانی از جهان موازی را تکذیب کرد ولی با این حال جناب آقای روحانی شما حتی موفق به برداشتن کامل تحریم های های هسته ای نیز نشده اید.اینکه نمیتوانیم دلارهای کسب شده حاصل از فروش محصولاتمان را به دلیل مسدود بودن سیستم بانکی دریافت کنیم و مجبوریم با پول آن ها 150 تن مربا از انگلیس یا 160 تن کود انسانی و سنگ پا وارد کنیم نامش رفع تحریم ها نیست که حتی با اغماض میشود دور زدن تحریم ها نامیدش! در مورد ایران هراسی هم که هم اگر منظورتان صعود یکی دو پله ای در فهرست اعتبار پاسپورت ها است بهتر است حرفی نزنیم.ولی شاید آن جناب روحانی در جهان موازی توانسته که هم تحریم ها را برای کشورش رفع بکند و هم ایران هراسی را از بین ببرد و ما در آن جهان موازی در یک ایران پر نعمت و پر آسایش زندگی میکنیم.اگر اینطور باشد که باید یک ماشین طی الارض بسازیم که بتوانیم بین 2 جهان رفت و آمد بکنیم.اینکه گفتم به ایران موازی برویم به دو دلیل است:اولی اینکه هزینه های ساخت این تئوری کمتر از عوارض خروج میشود و دومی هم اینکه ما که وطن فروش نیستیم حالا که داریم مهاجرت میکنیم چرا به ایران در جهان موازی مهاجرت نکنیم.

وعده ی شماره 4:رونق در اقتصاد

دیری نپایید که من به علاقه ی عجیب شما به افعال معکوس پی بردم.و این افعال معکوس نتنها در کلام که در عملکردتان نیز وجود داشت که خود این حرکت یک طنز قشنگ در درونش نهفته است که بشدت در دنیای تئوریکال با آن موافقم ولی در نیای واقعی کمی با آن مشکل دارم.مشکلم آنجاست که پدری که امروز به خاطر تعدیل نیروی کارخانه ای بیکار شده و شب برای اینکه فعلا خانواده چیزی نفهمند علت اینکه مایحتاج شبانه را تهییه نکرده فراموشکاری میگوید.یا موسسات مالی ای که پول مردم هر روز در در آن ها بیشتر و بیشتر میسوزد(هرچند این مورد آخر یه موضوع بسیار پیچیده است و فقط دولت جناب عالی در آن دخیل نیست).یا اینکه ملت سرافراز ایران،ملتی که همه چیزشان را برای دفاع از این نظام داده اند در یک نمایش تحقیرآمیز حاضر شوند و جلوی صرافی ها صف بکشند.

خلاصه که اتفاقات تلخی همچون معدن یورت،زلزله ی کرمانشاه،کشتی سانچی،هواپیمای آسمان،برخورد های کژدار و مریض شما با منتقدان و همچنین قهرمانی پرسپولیس در لیگ برتر در سال 96 اتفاق افتادند.بله منکر این نیستیم که اتفاقات خوش نیافتادند ولی قبول کنید تلخی های 96 بیشتر از خوشی های آن بود.و اگر بخواهیم در مورد هرکدامشان بگویم شاید ساعت ها بشود نوشت هرچند برخی را قبلا نوشتیم و برخی خیر و حتی فکر کرد آیا ما آمادگی برخورد با بحران ها را داریم یا خیر؟!

در آخر باید بگویم که این نامه نه از سر نیش و کنایه است که فقط از سر یک دلسوزی 2 طرفه همانند پارسال نوشته شد.از طرفی برای خود ما جوانان که خواستار توجه بیشتری از سمت مسئولین هستیم و از طرفی هم برای شما که شاید با فعال تر شدن و عملی کردن وعده هایتان در راستای تحقق اهداف انقلاب اسلامی وقتی در سال 1400 به گذشته ی 8 ساله ی دولتتان یک لبخند واقعی را داشته باشید و یک جایگاه خوب در تاریخ جمهوری اسلامی ایران و نه فقط رضایت مردم ایران که یکی از جهات مهم رضایت خداوند عزوجل یاری و کمک به مستضعفان و خدمت به خلق است.

در حال حاضر که فکر میکنم شما حتی کلیپ تبریک عید نوروزی خود را هم ضبط کرده باشید ولی اگر در آینده ی نزدیک آماده ی کار بودید بسم ا... اگر که نه زنگ بزنید آن یکی جناب آقای روحانی از دنیای موازیمان بیاید و همه ی ما را نجات دهد.

 

پ.ن:آقا به یکی از دوستام سپردم هروز زنگ بزنه بهم اگه یه روز زنگ زد و جواب ندادم بدونید اومدن بردنم یه جای نا معلوم :))

پ.ن بعدی:هرکی حتی یه جمله از این متن رو قبول داره منتشرش کنه یا به دیگران بگه یا اصلا خودتون هم یه نامه به رئیس جمهور بنویسید.


 


  • ۵ نظر
  • ۲۸ اسفند ۹۶ ، ۰۱:۵۶
  • ۲۷۶ نمایش
  • یه بنده خدایی

 

با عرض سلام خدمت مسئولان محترم کشور سربلندم ایران و حتی خود زلزله

 

من گل مرادِ خانی و دوستان ساکن یکی روستاهای آسیب دیده ی زلزله ی اخیر هستیم و هدف از نوشتن این نامه یک تشکر از زحمات شبانه روزی شماست.بالاخره بعد از گذشت چند ماه بر ما واجب است که خداقوتی به شما شیر مردان عرض نماییم.امیدواریم که این خسته نباشید.

 

*از موضوع بی خانه شدمان شروع میکنیم که فدای سرتان یک زلزله آمد و خانه هایمان خراب شد و سقفی نداشتیم ولی خب چرا نیمه ی خالی لیوان را ببینیم  ما در یک بازی دو گل خوردیم ولی خب سه گل هم زدیم که  میشود به اینکه از آن موقع همه زیر یک سقف خورده ایم و خوابیده ایم و اکسیژن مصرف کردیم و آن سقف آسمان دوار و خوشگل مملکتمان هست.تازه به یافته هایی هم دست باقتیم نظیر اینکه آسمان هم عین زمین گرد است! علاوه بر این با محیط دور اطرافمان نیز بسیار آشنا شدیم و به نوعی با طبیعتمان آشتی ای تاریخی کرده ایم!

 

*ما فکر میکردیم در جریان زلزله ما قشر ضعیف هستیم و ابتدا درخواست کمک داشتیم ولی خب اتفاقاتی رخ داد که دیدیم بدبخت تر از ما هم هست مثلا یکسری از اسباب و اثاثیه ی ما در همان ساعات اول از زیر آوار توسط برخی افراد نیازمندتر به کار گرفته شد یا مثلا یکی از کاروان های کمک به ما را سر راه دزدیدند و برندند برای مصرف شخصی.خلاصه خدا را شاکریم که توانستیم اسباب خیر شویم و به اقشار نیازمند کمکی کرده باشیم.

 

*درست است شاید شب ها کمی سرد باشد و برخی بخواهند غر بزنند که ای بابا سرد است و ممکن است یخ بزنیم ولی شما بد به دلتان راه ندهید.قطع به یقین میتوان گفت که این سرما در مقاوم کردن ما در برابر سختی ها مؤثر بوده است.اصلا خود کوین آقا اسپسی هم میگوید هر دردی که شما را نکشد قوی ترت میکند پس نگران این اخبار دروغی که میگویند چند نَفَر یخ زده اند دروغ محض است و ما قوی تر از گذشته برخواهیم گشت.

 

*یک تشکر هم باید بابت اینکه طی این زلزله از به کل هم ساختار جمعیتی شهرمان اصلاح شد و هم تراکم جمعیت در نقاط مختلف را مدیریت کرد بکنیم.اگر زلزله ای در کار نبود ما نمیدانستیم با این مشکلات چه کارهایی باید بکنیم!

 

*موضوع بعدی که اهالی بشدت از آن خوشحالند بی کاریشان و تعطیل شدن شهر است که این اتفاق باعث شده مردم بشدت وقت آزاد داشته باشند و با فراغ بال به کار های دیگرشان برسند.حتی اگر خدای نکرده یک وقت شهر به زندگی عادی خود برگشت کلی پست و کار برای مردم باقی مانده خالی خواهد شد.

 

*راستی این زلزله باعث شد تا خِیل عظیمی از دختران شهرمان که شوهر داشتند بی شوهر شوند و این خود باعث بالا رفتن میانگین ازدواج در بین مردم بشود که به نوبه ی خود خبری خوب برای کشور است.در شهر ما نه شوهر کم و نه دختر دم بخت!

 

*یکی از جنبه های خوب زلزله این است که آدم های قوی را از آدم های ضعیف جدا میکند.آدم های قوی آن هایی هستند که می مانند و می جنگندند و آدم های ضعیف آن هایی هستند که می روند و می بازنند.این زلزله باعث شد که اقویا بمانند و ضعفا بروند پی خودکشی بازی هایشان و چه بهتر که زمین خالی از ضعفا باشد.ما که نفهمیدیم آن ها چرا این کار را کردند و فهم این موضوع را به کارشناسان میسپاریم!

 

*یکی از نتایج این زلزله سر زدن شما مسئولین و سلبریتی های عزیز به شهرمان بود که خب خیلی ذوق کردیم از حضورتان.البته کم و کاستی هایی داشت این حرکت و به حق از سمت ما بود و ما شرمنده ایم که نتوانستیم میزبانان خوبی برای شما باشیم و اصول میهمان نوازی را به جا نیاوردیم.کاش این زلزله در عید می آمد که لااقل میتوانستیم با میوه و شیرینی و آجیل از شما پذیرایی کنیم.ببخشید اگر با حالی خوش با شما سلفی نگرفتیم یا مثلا وقتی به چادرمان سر زدید چادر خیس بود و نتوانستید بنشینید یا وقتی آمدید بالای سرِ ما بلند نشدیم.البته باید تشکر کنیم که شما همیشه با خوش رویی جواب بدخلقی های مارا دادید.عباس یکی از اهالی است که میگوید یک روز خیلی حالش بد بود و داشت گریه میکرد که یکی از مسئولین او را دیده و گفته

 

"قصه نخور عزیزم همه چی درست میشه"

 

عباس میگوید بعد از آن دیگر گریه نکرده و حالش بد نشده و همین یک جمله برای او کافی بوده تا به زندگی عادی اش برگردد.

 

موارد بسیار است و وقت کم همینجا نامه را پایان میدهیم که حوصله ی شما عزیزان نیز سر نرود.در پایان هم ما زیر این نامه را امضا میکنیم که نشان دهنده ی ارادت به شما باشد.

با عرض معذرت قربانعلی و یوسف خوراک ببر شده اند.

کرم الله و حجت هم در همان شب های اول یخ زدند.

غضنفر خیلی دوست در این مراسم شرکت بکند ولی خب درگیر شستشوی جاس پاها روی فرششان بود.جابر اصرار داشت که پارگرافی در این نامه نوشته شود در مورد وضعیت بهداشت منطقه که ما گفتیم ممکن است ناراحتتان کند و خودداری کردیم و او هم رفت خودکشی کرد.از اول میدانستیم که او انسان ضعیفی است!


پ.ن:این متن فقط یه شوخی کوچیک بودش ناموسا اگر کسی دید بهش برنخوره 

پ.ن بعدی:این نوشته یه پایان دیگه داشت(یه جمله ای توش بود )که به پیشنهاد یکی از دوستان حذف،تعویض وحتی کمی تعدیل شد!

پ.ن بععدی:خدایی دارید چه عکسایی میذارم برا مطالب :)))

پ.ن بعععدی:در حال آماده سازی برای یک دوره ی یه کوچولو پرکاری!انرژیم که افتاده بود با تشویقاتون برگشته سر جاش(البته فعلا با حال بیرونیم بعضی وقتا تناقض داره ;))

پ.ن بععععدی: صد و پنجاه و یک جان عزیز وقتی از تلگرام که میری اینجوری ناهناهنگی پیش میاد :)))))

  • ۱ نظر
  • ۰۳ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۳۷
  • ۳۴۰ نمایش
  • یه بنده خدایی

دیگر جانم به لب رسیده و صبرم به آستان.
میخواهم‌بر خلاف میل باطنی ام صریح ترین نامه ی سیاسی تاریخ را برای شخصی بنویسم که به عنوان منتخب ملت انتخاب شد.
سلام آ شیخ حسن،احوال شما،خبری نیست جز  اشتیاق دیدن شما.گلایه هایی دارم از شما و دولتتان که میخوام‌ با زبان سرخ بگویم تا شاید بعدها بهانه داشته باشید که سر سبزم را بر باد دهید.خسته شدیم از این وضع فلاکت بار زندگی هایمان.همه اش شده سیاست زدگی و اقتصاد مریض و بیماری که نفس پدرانمان را گرفته.
استاد من از شما انتظار نداشتم که به عنوان مدیر و مسئول و دبیر و مجری(ماشالله چن شغله اید شما خدا سایه اتان را کم نکند از روی سر این مشاغل)این وضع باشید،بالاخره ما شما را با امید و آرمان و آمال هایی بر مسند قدرت نشاندیم.
مگر چه شده؟
"از چی بگم برات؟انتظار داری چه چیزی از جیب من دراد؟به جز کاغذ سفید پاره رفیق...حرف توشه ولی با خودکار سفید(کاپی هم میکنیم مشکلی دارید؟)"
از کجای این آش شلم شوربایی که دستپخت شما و دوستانتان هست شروع کنم آخر؟
اولش میگویم این نامه را باقلبی آکنده از درد برای شما مینویسم.
کدام درد؟ای بابا استاد شما که هیچ چیزی را نمیدانی و همه اش سوال میپرسی(یک وقت سوال دانت پاره نشود)
شاید اگرهم بگویم این یک نامه ی یادبود برای دوستم است که صدایش شنیده نشد میخواهی بگویی کدام دوستت؟(یک وقت به شما فشار نیاید که یکهو اینقدر اطلاعات بر شما وارد میشود)

لابد ناصر را نمیشناسی؟یک ناصر است و یک کشوری با اسم ایران که شما اداره اش میکنید.
رسما بهترین آشپز ایران است.شما یک بار قرمه سبزی هایش را بخور قول میدهم بعدش باید با اجبار شما را از روی سفر بلند کنیم
(جان مادرتان یک کار برای این پسر در ساختمان ریاست جمهوری دست و پا کنید دیگر کچل شده ام از بس به ناصر گفته ام شیخ کار ها را درست میکند)
از موضوع دور نشویم میخواهم اعتراض کنم و شما اجبارا باید به حرف هایم گوش کنید.
بحث ناصر را ادامه بدهم؟داشتید علاقه مند میشدید؟
نه بحث خودم را ادامه میدهم.
حالم چطور است؟
بد، اصلا خوب نیستم چون عزادارم.
چرا؟
چرا همه اش را من باید توضییح بدهم کمی خودتان بفهمید وضع را.
چی؟پرو بازی در بیاورم می اندازینم بیرون؟
(غلط کردم خب)
خب مثل آدم میگویم:اسی رفیقم که شوق بازی در تیم ملی را داشت دیروز در اثر برخورد با گاردریل فوت کرد و من ماندم و آن غم بزرگ و کمر شکنش.
میشود برگردیم سر بحث اصلیمان؟
خیلی ممنونم.
خب بحث اصلی...
اممممم بحث اصلی...
ولش کن یک وقت این فکر به سرتان نزند که بی برنامه آمده ام ها ولی میدانم شما که به آنها گوش نمیدهید و الکی انرژی ام مصرف میشود پس بیایید نکنیم و نکنم که برای هر دوی ما بد میشود.
فقط لطفا چرخ زندگی امان بچرخد و کاری کنید که تابستان ها به ما بچسبد ممنونیم از شما.
ولسلام.
ای نامه که می روی به سویش
از طرف من دست بزن به گونش
پ.ن:شوخی ای بود با رئیس جمهور صدای ما که شنیده نمیشه ولی یکم با دوستای خودمون باهاش میخندیم.
پ.ن:بیکاری در تابستان هم موضلی شده😁

  • ۱ نظر
  • ۱۹ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۲۸
  • ۴۸۷ نمایش
  • یه بنده خدایی