موهات...
- ۷ نظر
- ۱۱ تیر ۹۸ ، ۱۷:۰۷
- ۲۹۵ نمایش
موقع فوت کردن شمع...گوشی رو در میارم تا فیلمی بگیرم!
علیرضا: آقا همه فیلم نگیرن دیگه...یه نفر بگیره بفرسته برای بقیه...باقی دست برنن
مهدی: اره به نظرم این بهتره
سید: آره یکی یه چیزی پلی کنه اصن
من:اوکی آقا...حالا کی میخواد فیلم بگیره؟!
علیرضا: من
مهدی: من
سید: من
من: فقط من اضافی بودم یعنی :/
+آقا حالم خوب نیست :/
-چرا خو؟!
+نمیدونم تو دلم آشوبه...دلم گرفته!
-وا :/
+وا چیه؟...من میگم دلم گرفته ولی تو انگار نه انگار:/
-فرانسه یا شلاقی؟!
+هان؟!
-میگم پیچ دلت با آچار فرانسه باز میشه یا آچار شلاقی؟!
+ :/
- :)
با اینکه این روزا در این شدت گرما تبدیل به قالب های یخِ متحرکِ در حال ذوب شدیم ، ولی همچنان تو بهترین سه ماه سالیم و این تازه شروعشه :/
درسته که نه قیافه و هیکل مناسبی دارم...نه درآمد و اصلا کاری...و اصلا هم آدم دلنشین و خوش اخلاقی نیستم ولی به خاطر اعتماد به سقفم باهام راه بیا
(با اعتماد به سقفی مثال زدنی چشمک میزند)
هیچوقت در حال زندگی نمی کنیم...یا در حال خاطره بازی گذشته هستیم یا تخیل آینده رو داریم!
خارج از این حتی نمیشه حال رو نشون داد :/