!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

...پیرمردی که ساکن اینجا بود،بار سفر بست ولی خب بعد یه مدت برگشت

!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

...پیرمردی که ساکن اینجا بود،بار سفر بست ولی خب بعد یه مدت برگشت

!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

دائما یکسان نباشد حال ما!
امیدوارم که اینجا و خاطراتش رو از یاد نبرید:)



بداهه ای برای فعال نبودن دوستان در این وبلاگ

پنجشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۳۰ ب.ظ

آورده اند که سعید میرزا از اوضاع کساد نظرات وبلاگش کلافه بود.

ابو حنیقه ی کاجوری حتی گفته است که کار به خودکشی به سبک راسل کرو در یک فیلم خارجی فاخر را هم کشیده بود و سعید میرزا این را میخواست انجام بدهد ولی از فرط استرس به خاطر این که بلایی که سر تام یا رود رانر می آمد قبل از پرش خود را خراب کرده و به مستراب بالای پل رفته و خود را تمیز کرده.

در مورد آن اواخر مجسید الدوله ی گاتامی(فکر کنم همشهری بتمن بوده)میگوید روزی سعید میرزا را دیدم که کنج ایوان نشسته و در افکار خود غرق شده بود.

زدم بر روی شانه هایش و خواستم به او روحیه بدهم ولی سعیدمیرزا از شدت ترس مرا به باد کتک گرفت و اینقدر من را زد که تا دو هفته در کما بودم.

بحّار العما میگفت روزی در پی شیخ بودم که سعید میرزا را دیدم در حالی که دامن شیخ را گرفته و از او طلب کمک میکند.

بحّار ادامه داد که شیخ وقتی وضعیت سعیدمیرزا را دید دعاهایی کرد به شرح زیر:

 الهی کسی که کامنت نمیگذارد برای تو اول کمرش بترکد سپس چشم هایشار حدقه دان بیرون بزند و آنگاه سیاتیکش بزند بیرون علاوه بر این زن و فرزنداش را از دست بدهد و کارش به دست آن هیولا های خشن هری پاتر بیوفتد.

در همین حین قلبش بگیرد و سکته کند ولی پزشکان نفهمند و تنها به زدن چسب زخم بر روی نافش بعد از عمل آپاندیسش افاقه کنند و در نهایت انگشت کوچکش دائما بخورد به لبه ی میز.

  • ۹۶/۰۵/۲۶
  • ۲۴۹ نمایش
  • یه بنده خدایی

نظرات (۹)

  • منصوره 🌹🌹🌹
  • یاخدا !!!!!!!!!!!
    اگه کامنت نذارم فکر کنم باید بمیرم باید پست شما 
    اینم کامنت :)))
    پاسخ:
    خلاصه گفتم که حواستون باشه و مواظب خودتون باشید و همینطور فعال باشید خخخخخ
    خانوم ربات سابق !

    آی سعید میرزا
    حالا ما ک ای کامنتو رو میدیم ؛
    ولی این طور کامنت گرفتن خدارو خوش نمیاد هااا 
    خخخ  اصن حرف و پاراگراف اخرو اول میگفتی دیگ این همه داستان نمیخاست ک !
    کامنت زوریه و سعید کیوون !!!
    پاسخ:
    کم کم داریم به دوران دیکتاتوری سعید شاه اول بر میگردیم خخخخخخخخ
    نقد زیبایی بود😄😄😄
    پاسخ:
    ممنون از اینکه حمایت کردید

    :)))))))
    خخ امیدوارم ازین به بعد با این متن، دوستان نظر بدن!
    پاسخ:
    ممنون بچه ها فعال هستن ولی خب من این متن رو قبلا نوشته بودم امروز بهش برخوردم دلم نیومد نذارمش
    خخخ
    شایدحرفی ندارن که بزنن.... 
    پاسخ:
    مشکلی نداریم این فقط یه شوخی بودش که من خیلی وقت پیش نوشته بودمش و همین چند روز اخیر دیدمش و دلمنیومد نذارمش 

    فقط همین

    خخخخ
    همون کامنت منصوره به اضافه اینکه ازت نمیگذرم انقد مردمو نفرین میکنی:دی
    پاسخ:
    خخخخخ

    اصن زندگی بدون نفرین که کیف نمیده میخوای برا شما شخصی کنم کار رو؟
    شما فقط بگو کامنت چه مدلی میخوای؟؟:دیی
    میزاریییم برات:))
    پاسخ:
    تننننننننننننننننننننننننننننننننکیو مای فرند

    هرچی دست میاد کامنت کن

    خخخخخ
    من کامنت گذاشتم 😐
    پاسخ:
    خب پس از این اتفاقات جون سالم به در میبری
    خخخخخ
    فقط برای این که نمی خوام انگشت کوچکم با لبه میز برخوردی داشته باشه
    پاسخ:
    کار عاقلانه ای کردی!
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی