پنج هزار و ششصد و بیست و پنج جمله ی مافوق فلسفی از دیدگاه نگارنده(3)

یکی از سنگین ترین مضامینی که در موزیکی شنیدم به عبارت زیر بود:

"چی شد؟! تا حرف از صداقت شد ، صدا ، قطع شد؟!"

نامه ای به نیمه ی گمشده ۸

از استایل دوره دانشجوییت عکس داشته باش;)

نامه ای به نیمه ی گمشده ۷

اگه فرم صورتت گرد هست از این عینک گردا بزن:)

آموزش مسائل مربوط به نشستن در تاکسی (1)

آگر آخر مسیر پیاده نمیشوید انتهای تاکسی ننشینید!

یلدا داریم؟

تا وقتی تو نیای که بدرد نمیخوره یه دقیقه بیشتر سر کردنمون!

پنج هزار و ششصد و بیست و پنج جمله ی مافوق فلسفی از دیدگاه نگارنده(٢)

حتی خود نولان هم هربار فیلماش رو میبینه چیزای بیشتری میفهمه!

نامه ای به نیمه ی گمشده ۶

حال ندارم حرف از بچه و نگهداریش بشنوما!

مود ۶

گرت پروای غمگینان نخواهد بود و مسکینان

نبایستی نمود اول به ما آن روی زیبا را

نامه ای به نیمه ی گمشده ۵

کادو ساعت دوست دارم فقط

شیرینی جاتم میتونه کنارش باشه!

پنج هزار و ششصد و بیست و پنج جمله ی مافوق فلسفی از دیدگاه نگارنده (1)

به نظرم الکساندر اصن نمیدونست داره چیکار میکنه وگرنه مگه میشه اینجوری تغییر 

عقیده و شیفت کردن در اجناس؟!