!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

...پیرمردی که ساکن اینجا بود،بار سفر بست ولی خب بعد یه مدت برگشت

!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

...پیرمردی که ساکن اینجا بود،بار سفر بست ولی خب بعد یه مدت برگشت

!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

دائما یکسان نباشد حال ما!
امیدوارم که اینجا و خاطراتش رو از یاد نبرید:)



طناب

پنجشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۷، ۱۱:۱۹ ب.ظ


 

زندگانی واقعا عجیب است.گاهی در اوج لذتی و گاهی در اوج خفت.ما آدم ها مهره های خاک خورده ی در خدمت بازی سخت و دل ریش روزگاریم.روزگار ما را به بازی میگیرد و تماما به ریشمان میخندد ، میتواند بدون هیچ تعاقب عملی ما را جا به جا کند.عقب به جلو یا جلو به عقب،بالا به پایین یا پایین به بالا و حتی میتواند بالاخره مارا حذف کند ولی با یک هنرمندی زیبا جوری که مقدمات صحنه را میچیند که تو مجبوری طبق قواعد عمل کنی.میزان ماندن در این بازی هم بستگی به صبرمان دارد و البته ترسمان!

چرا صبر؟انگاری روزگار مارا برروی یک صندلی با دو پای شکسته گذاشته و دست بسته طنابی بر گردن ما افکنده.هرچه تعادل بهتری داشته باشی عمر بیشتری خواهی کرد اما بالاخره یک جایی خودت خسته میشوی از این چپ و راست شدن ها و به یک آن تعادلت را برهم میزنی.

و چرا ترس؟تنها چیزی که میتواند جلوی تورا بگیرد ترس توست که بعد از هر نهیبت برای برهم زدن تعادل به سراغ تو می آید و وادارات میکند که کما فی السابق به این ابتذال تن بدهی!

  • ۹۷/۰۷/۲۶
  • ۲۰۲ نمایش
  • یه بنده خدایی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی