!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

...پیرمردی که ساکن اینجا بود،بار سفر بست ولی خب بعد یه مدت برگشت

!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

...پیرمردی که ساکن اینجا بود،بار سفر بست ولی خب بعد یه مدت برگشت

!بیگانه ای در خط زمانی متفاوت

دائما یکسان نباشد حال ما!
امیدوارم که اینجا و خاطراتش رو از یاد نبرید:)



  • ۹۸/۰۶/۰۱
  • ۴۲۸ نمایش
  • یه بنده خدایی

نظرات (۲۲)

😂😂😂

 آخی😅

سلام آقا سعید احوالتون؟:)

 

پاسخ:
سلام
ممنون
شما خوبی؟!
چخبرا؟!

سلام علیکم

 

وااای چه ترسناک😳😂و چه خنده دااار😂😂😂

پاسخ:
سلام
😁

ممنونم خوبم:)

خبر هیچی سلامتی:))

شما چه خبر؟

اون شبه پایان نامتونو تموم کردید؟:)

پاسخ:
اره خداروشکر یه ترشی هفت بیجار درست کردم و واسه استاد ایمیل کردم😂

ترشی هفت بیجار؟😅😂😂

خب خداروشکر راحت شدید😅

پاسخ:
اره دیگه از هر دری سختی!

من یه شب دوبار (ساعت 4 و یکبارهم ساعت 6) با صدای جیغ خالم بیدار شدم

گربه اومده بود پشت پنجره اتاقش وایساده بالا سر من بدبخت جیغ زدن:|

 

پ.ن: مد مکسههه *-*

پاسخ:
🤦🏻‍♂️🤦🏻‍♂️😂

😂😂😂😂😹

پاسخ:
:)

روحمان قرین رحمت!

منم همینطورم!

:)

پاسخ:
هییییییییییییییییییییییی

چیشده که شب زنده داری رو کنار گذاشتی...!

پاسخ:
جانم؟

سلام

مخصوصا جمعه های که کله سحر بلندمون میکنن 

میگن پاشو مهمون داره میاد :))

 

پاسخ:
هووووووووووووووووووووووووووووف

الان ینی چی جانم؟

خب همیشه که حداقل تا 2:30 _ 3 بیدار بودی!

دیشب که کامنت گذاشتم خواب بودی!

این ینی شب زنده داری رو کنار گذاشتی!

پاسخ:
دیشب من خواب نبودم که!!!!!!!!
تازه ساعت 3 به بعد اومدم جوابت رو دادم

زکی!(آبروم رف!)

پس همچنان شب زنده داری میکنی...خوش بگذره فرزندم!

منم در حصار محکم خانواده شب ساعت 11 میچپم زیر پتو!(البته به جز دیشب!)

تو این نصفه شبا جای ماروهم خالی کنین!

پاسخ:
🙃

به طرز عجیبی بی خوابم!!

آیا کسی هست که مرا یاری دهد :)

پاسخ:
؟

اینا تمرینه، برا آینده :)

پاسخ:
تا حالا از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم 😁

در ادامه سخن جناب منزوی:

بله باید رسم از خواب پاشدن سر صبح جمعه رو رعایت کرد....هر پدری موظف است که کولر را سر صبح که هوا خنک است خاموش کند!...نان تازه بگیرد و با یه املت مشتی دست پخت "مش رحیم"ی رو به خانم خانه بگوید:هروخ تونستی یه همچین املتی درس کنی اون وقت معلوم میشه که آشپزی...واین گونه از زحمات وی تشکر کند!...البته در مواقع لزوم باید اخبار ساعت 6 صبح رو حتمن با صدای بلند نگاه کنه تا از اوضاع خاورمیانه مطلع شه!

پاسخ:
خخ

انگار همه هستن...

منم تشریف شریفمو آوردم...

خب!...حالت خوب نشد برادر؟...همچنان در آمپاس شکست عشقی نه راه پس داری و نه راه پیش؟

...اگه حالت خوب شده که بگو باز بیام برات داستان نویسی کنم!

هوم؟

پاسخ:
بیا بگو ببینم چی تو چنته داری؟

خب!

بسم الله رحمن الرحیم...

1)همچنان کم حرف و کتاه جوابی که نشانه ظهور علایم بیش از حد فکر کردن هست... به احتمال 99/99999 درصد فکر به گریس جان!

2)اون پستت که راجع به نشستن تو تاکسی بود...فک کنم گریس عزیز تو ایران زیاد به مقررات آشنایی نداشته و توام که غیرتی!(چه دروغـــــــــــــــا!)...دیگه اون پستو گذاشتی که تذکر داده باشی!

3)اون سه نقطه آخری که تو پست تاکسی در پاسخ به نظر بنده گفته بودیو هنوز یادم نرفته...نشانه ای از نشانه های سردرگمیه...خدا گریسو ببخشه که همچین بلایی سرت آورده!

4)فک کنم برا پست بعد تاکسی(خیلی اسمش طولانیه خداییش...زورم اومد بنویسمش!...ینی میگی عشق قلی و صغرا روم اثر گذاشته؟)احتمالن داشتی به آینده سازی فک میکردی...البته من که آینده ای در تو نمیبینم...چون معلومه برا در اومدن از فکر گریس به سمت درس کشیده شدی!...

5)با توجه به پاسخی که به اولین نظرم در همون پست دادی باید بگم...انقد علاقه داشتنم خوب نیس...چرا بخاطر یه دوست داشتن ساده به گریس پیشنهاد دادی:هرچی میخوای با خودت ببر!من این زندگیو بی تو نمی خوام!...اِ اِ اِ ... اصن تو گفته باشی...چرا گریس جدی برداشت کرده و آه در بساطت نزاشته؟

6)پیج اینستات رو نخوندم ولی میدونم چه اشعاری که در وصف یار نسرودی...وگرنه تو به نوشتن روی میاری؟

7)قابلمه؟...نکنه به جانان (گریس!)گفتی بیا تو یه بشقاب غذا بخوریم که بدش اومده و گفته:من نمیتونم با این فرهنگ عجیب شما کنار بیام!...خجالت بکش...آبروی تمام ایران در دستان تو بود...چرا به نابودی کشوندیش؟...حالا دیگه فایده نداره...حتا اگه به امید دیدن این پت توسط جانان انتشارش داده باشی!

8)اون آهنگه که نمیدونم چیه...ولی هرچی هست احتمالن آهنگ مورد علاقه جانان بوده و تو الان هر شب با این آهنگ به خواب میری...البته باید گفت هر صبح...چون چنانچه معلومه همچنان جغد بازی از خودت در میاری!(حساب جغد بازیتم دارم...)

9)معلومه که صب باید با داد وقال خانواده بیدار شی...دختر دست گل مردمو با این کارای عجق وجقت پروندی بعد توقع داری خانوادت ازت حمایت کنن؟

10)ینی چی تا نصف شب بیداری...یه قرص خواب بخور کمتر به جانان فک کنی!...حالا درسته کارات عجیبه...ولی ما که هموطنمون به یه گریس چرب که دستا رو سیاه میکنه و تاریخ انقضاشم گذشته که نمیفروشیم!...بخواب پسرکم !بخواب !...با فکر کردن به جانان چیزی عوض نمیشه!...بخواب!

 

 

خب! میبینی که پر و پیمون اومدم...چنتمم پُرِپُرِ...باز بخوای ادای عاشقای دل خسته رو در بیاری میام براتـــــــــــــــــــــــ...........نخودچی کیشمیش میدم!...(وسع ماام همین قده دیگه!)

......

پاسخ:
من برم در افق محو شم :/

:|

چلاق شدم تا اینا رو نوشتم!....

خوشحالم تلاشهای شبانه روزی من(...تلاش شبانه روزی؟...)افاقه اثر کرد!

 

پاسخ:
🙃🙃

و همچنان نگاهت به دنیا با عشق جور دیگریست....برادر سعید!

پاسخ:
و همچنان همینی که هست خواهر اداروی

همش تقصیر توعه که من هم اینجوری شدم:   .-. 

:| 

من برم یه مدت طولانی دیگه برگردم  که تا اون موقع مدرک جمع بشه!

خلاصه که: تا جمع آوری مدارک خداحافظ!

پاسخ:
Oo

سلام

چرا انقدر کم کار ؟؟

کو پست جدید ؟؟

پاسخ:
هیییییییییییییی
دیگه مث گذشته جوون نیستیم که :))

اومدم هشدار بدم و برم!

حتا فکرشم نکن که بتونی با پست نذاشتن جلوی یک مامور قانون رو برا پرونده سازیاش بگیری!

...

 

پاسخ:
چیزی تو چنته نداری سرگرد:))

چرا دارم جناب...بنا بر نظر بارون بانو_1:05

1_کم کاری؟...از کجا داری پول دخل و خرج زندگیتو در میاری؟...نکنه قاچاق؟...از نوع مواد مخدر!

2_بعدم میگی جوون نیستم ینی چی؟...ینی الان پیر شدی؟...از دست کی؟...جانان؟

البته می فهممت! این کمر خم خوردگی و رو آوردن به این کارا برا پول در آوردن بخاطر رفتن یار و فراموش کردنشه...ولی به جان خودم که نه. به جان قُل مراد این راهش نیس برادر من !

دست بردار!...حالا رییس قاچاق چیا شدی تونستی جانان رو فراموش کنی؟...

 

D:

چنته ی من خالیه؟...کی گفته؟...تکذیب میکنمش!

پاسخ:
😁😁
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی